{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
مهم نیست عمر “کوتاه” باشد یا “بلند” مهم ، نفس هایی ست که با تو “کوتاه” و بی تو “بلند” کشیده می شود . . .
“دوستت دارم” غوغا میکند به شرطی که از بین لب های “تو” آمده باشد نشسته باشد روی دل “من” . . .
گاهی وقتا یه نفر ، فقط یه نفر باعث می شه که حس کنی چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته جاذبه ی زمین نیست . . .
جغرافیا دروغی بیش نیست ! وقتی تمام دنیای من در مساحت آغوش “تو” خلاصه می شود !
حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی زیباترین اسارت زندگی من است . . .
می پرسی : چقدر دوستم داری ؟ میخندم : جهان را متر کرده ای ؟
دنیایت را با دنیایم عوض میکنی ؟ فقط چند ساعت … میخواهم بدانم آنکه تمام دنیای من است در دنیایش چه سهمی دارم
بارها گفتم به تو : چشمها برای نگاه است اما .. تو .. هرروز با آنها .. حادثه می آفرینی . . .
دلم شادی می خواهد وسعتش زیاد نیست ، به اندازه کف دستانت دستانم را بگیر …
عمریست شبانه روز لبهایت را… لب باز نکن، هنوز لبهایت را… نه،سیر نمیشوم به چندین بوسه بر روی لبم بدوز لبهایت را…
و من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم
نه سرما اثر کردنی ست نه باران خیس کردنی اگر تو با من قدم بزنی !
حمل سلاح سرد عمل مجرمانه شناخته شده به خاطر خودت هم که شده آن نگاه ها را غلاف کن !
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف و من از دور ببینم که پر از لبخند است : چشم و دنیا و دلت !
جدا که شدیم ، هر دو به یه احساس رسیدیم ، تو ب “فراغت” ، من به “فراقت” یک حرف که مهم نیست !
“لبخندم” بزرگ ترین دروغ دنیاست وقتی که “تو نیستی”
مهم نیست عمر “کوتاه” باشد یا “بلند” مهم ، نفس هایی ست که با تو “کوتاه” و بی تو “بلند” کشیده می شود . . .
“دوستت دارم” غوغا میکند به شرطی که از بین لب های “تو” آمده باشد نشسته باشد روی دل “من” . . .
گاهی وقتا یه نفر ، فقط یه نفر باعث می شه که حس کنی چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته جاذبه ی زمین نیست . . .
جغرافیا دروغی بیش نیست ! وقتی تمام دنیای من در مساحت آغوش “تو” خلاصه می شود !
حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی زیباترین اسارت زندگی من است . . .
می پرسی : چقدر دوستم داری ؟ میخندم : جهان را متر کرده ای ؟
دنیایت را با دنیایم عوض میکنی ؟ فقط چند ساعت … میخواهم بدانم آنکه تمام دنیای من است در دنیایش چه سهمی دارم
بارها گفتم به تو : چشمها برای نگاه است اما .. تو .. هرروز با آنها .. حادثه می آفرینی . . .
دلم شادی می خواهد وسعتش زیاد نیست ، به اندازه کف دستانت دستانم را بگیر …
عمریست شبانه روز لبهایت را… لب باز نکن، هنوز لبهایت را… نه،سیر نمیشوم به چندین بوسه بر روی لبم بدوز لبهایت را…
و من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم
نه سرما اثر کردنی ست نه باران خیس کردنی اگر تو با من قدم بزنی !
حمل سلاح سرد عمل مجرمانه شناخته شده به خاطر خودت هم که شده آن نگاه ها را غلاف کن !
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف و من از دور ببینم که پر از لبخند است : چشم و دنیا و دلت !
جدا که شدیم ، هر دو به یه احساس رسیدیم ، تو ب “فراغت” ، من به “فراقت” یک حرف که مهم نیست !
“لبخندم” بزرگ ترین دروغ دنیاست وقتی که “تو نیستی”
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}